loading...
                              
آتنا صادقی بازدید : 1 سه شنبه 15 اسفند 1391 نظرات (0)

 

:«قال رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله 

من ترك الجمعة ثلاثاً من غير عذر طبع اللّه على قلبه » 

(المحجة البيضاء، ج 2، ص 14)

:«رسول خدا - صلى اللّه عليه وآله - فرمود

كسى كه سه بار پى در پى بدون عذر و جهت ، نماز جمعه را ترك كند، خداوند بر دلش مهر ضلالت مى زند.»

:«قال رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله 

عليك بالجمعة فانها حج المساكين  »

(وسائل الشيعة ، ج 5، ص 5)

:«رسول خدا - صلى اللّه عليه وآله - فرمود

برتو باد به نماز جمعه ؛ زيرا نماز جمعه به منزله حج فقرا است (چون بسيارى از آثار و ثوابهاى حج در نماز جمعه هست.

آتنا صادقی بازدید : 1 سه شنبه 15 اسفند 1391 نظرات (0)

 

روزى رسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) به يارانش فرمود: «اگر در خانه شخصى نهر آبى باشد و هر روز پنج نوبت در آن خود را شستشو كند، آيا تصور مى كنيد كه بدن او آلوده بماند؟»

همه ياران رسول خدا گفتند: نه 

رسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) در ادامه سخنانش فرمودند: «نمازهاى واجب مانند همان نهر آب مى باشد، هر نمازى كه خوانده مى شود، آلودگيهاى روح و روان را مى شويد و مى برد.» 

 

آتنا صادقی بازدید : 1 سه شنبه 15 اسفند 1391 نظرات (0)

 

نقل است : ظهر روزى كه فرزند گرانقدر امام ( قدّس سرّه ) (شهيد مصطفى خمينى ( قدّس سرّه ) ) به شهادت رسيده بود، منزل حضرت امام ( قدّس سرّه ) پر بود از كسانى كه از دور و نزديك براى عرض تسليت به محضر ايشان آمده بودند. اذان ظهر كه شد، حضرت امام برخاست ، وضو گرفت و به مسجد رفت . مردم شهر نجف وقتى فهميدند كه حضرت امام به مسجد رفته اند، گروه گروه براى عرض تسليت به مسجد وارد شدند. 

مردم وقتى امام ( قدّس سرّه ) را مى ديدند كه به صلابت كوه ايستاده و گريه نمى كند، به شدت تحت تاءثير قرار گرفته و گريه مى كردند. حضرت امام ( قدّس سرّه ) با آرامش و وقار تمام ، نماز ظهر و عصر را خواند و پس از نماز، در مسجد، روضه خوانى شروع شد.

روایتی در اهمیت نماز جمعه

در سفر هجرت ، پيامبر ( صلّى اللّه عليه و آله ) روز جمعه به وادى «بنى سالم بن عَوف » رسيد و اولين نماز جمعه را در آنجا برگزار فرمود

«مقاتل بن سليمان » مى گويد: دَحيه كلبى - كه جوانى زيبا و خوش اندام بود - از شام با كالاهاى تجارتى بسيار بازگشت ، و او معمولاً با اجناس و كالاهاى مورد نياز مردم به مدينه مى آمد، و براى اعلام ورود او طبل مى نواختند تا همه با خبر شوند و براى خريد كالاهاى مورد نياز به كاروان تجارتى دَحيه مراجعه نمايند.

يك بار، ورود «دَحيه » كه هنوز مسلمان نشده بود، روز جمعه واقع شد، پيامبر ( صلّى اللّه عليه و آله ) به ايراد خطبه نماز جمعه مشغول بودند، با ورود دَحيه ، طبل نواختند و مردم استماع خطبه پيامبر ( صلّى اللّه عليه و آله ) را رها كردند و براى خريد اجناس ، به سوى دَحيه شتافتند! در مسجد جز دوازده نفر باقى نماندند، پيامبر ( صلّى اللّه عليه و آله ) فرمود:«اگر اين گروه باقيمانده هم نبودند، عذاب الهى بر آنان فرود مى آمد.

روایتی در عشق به نماز

گروهى از نمايندگان قبايل «عضل » و «قاره » از در حيله وارد شده ، به حضور پيامبر شرفياب شدند و چنين گفتند:«اى پيامبر خدا! قلوب ما به سوى اسلام متوجه و محيط ما براى پذيرش اسلام آماده شده ، لازم است گروهى از ياران خود را همراه ما اعزام فرماييد تا در ميان قبيله ما تبليغ كنند و قرآن را به ما بياموزند و ما را از حلال و حرام خدا آگاه سازند. 

پيامبر وظيفه داشت به نداى اين گروه كه نمايندگان قبيله هاى بزرگى بودند، پاسخ مثبت بدهد و وظيفه مسلمانان است كه به هر قيمتى باشد از اين فرصت استفاده نمايند، از اين رو، پيامبر دسته اى را به فرماندهى «مرثد» همراه نمايندگان قبايل ، به آن نقاط فرستاد

دعوت كنندگان در بين راه با توطئه و نقشه قبلى كه داشتند همه آنان را به شهادت رساندند جز سه نفر به نامهاى «زيد بن دثنه ، خُبيب عَدِّى و عبداللّه » كه تسليم شدند. در نيمه راه «عبداللّه » از تسليم شدن پشيمان شد. از اين رو دست از بند رها ساخت و به دشمن حمله كرد، دشمن با پرتاب سنگ او را به شهادت رساند. ولى دو اسير ديگر به كفار مكه تحويل شد و در برابر آن ، دو اسيرى كه از قبيله اسير كنندگان بودند، آزاد شدند

كفار مكّه زيد را به دار آويختند و مرغ روحش به سوى ملكوت شتافت و نفر دوم «خبيب » مدتها در بازداشت بود، شوراى مكه تصميم گرفت او را نيز در « به دار آويزد. 

«خبيب » در كنار چوبه دار، از مقامات رسمى مكه اجازه گرفت كه دو ركعت نماز بگزارد، سپس دو ركعت نماز با كمال اختصار به جاى آورد و رو به سران قريش كرد و گفت : «اگر نبود كه گمان كنيد من از مرگ ترس و واهمه دارم ، بيش از اين نماز مى گزاردم و ركوع و سجود نماز را طول مى دادم » 

سپس روى به آسمان كرد و گفت : خداوندا! ما به ماءموريتى كه از جانب پيامبر داشتيم عمل كرديم » . در اين هنگام ، فرمان اعدام صادر گرديد و «خبيب  به دار آويخته شد. او بر سردار مى گفت : «خدايا! تو مى بينى ، يك دوست در اطراف من نيست تا سلامم را به پيامبر برساند، خداوندا! تو سلام مرا به او برسان. 

 

 

درباره ما
چرایی نماز و اینکه نماز چه تاثیراتی بر روی ما دارد. یا به طور کل آیا نماز ما پرا می بایستی با همان آداب قدیم باشد و این آداب چه تاثیراتی بر ما دارد موضوعیت این سایت است. علاقه این وبلاگ برای نشان دادن وجه هایی از نماز است که می تواند روحتان را با این امر بیشتر انس دهد. به امید رضایت حق
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    ایا موضوعات این وبلاگ برای شما جذاب و جدید است ؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 4
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 3
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 7
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 7
  • بازدید ماه : 7
  • بازدید سال : 11
  • بازدید کلی : 176